11 ماهگی
عزیزم هر روز که میگذره و تو بزرگ تر میشی واقعا باورم نمیشه انقد زود گذشت و کم کم داره یک سالت میشه حسابی شیطون شدی و اصلا نمیشه کنترلت کرد همش تو خونه دور میزنی یا پشت مبلا میری یا تو شومینه یا میری انقد میزنی تو سر دستگاه دیجیتال که قطع میشه و تلویزیون قطع میشه بعد میشینی منو بابا رو نگاه میکنی و میخندی و میخوای ببینی دقیقا عکس العمل ما چیه از اسباب بازیهات فقط توپاتو دوست داری و همش دنبالشون میری و پرتشون میکنی بعدم میگی گــــــــــــــــل گـــــــــــل تازگی علاقه زیادی به بیسکوییت و شیرین گندمگ و پاپ کرن پیدا کردی البته تحت هر شرایطی که باشی ماست و به همه چیز ترجیح مید...
نویسنده :
مامانی
10:58
====>عکس
شب یلدا در کنار پسر دوست داشتنی
مامان جون امسال مجبور شدیم شب یلدا رو یه روز زودتر بگیریم چون بابای اون شب نبود شب یلدا امسال مادر جون و بابایی و خاله مریم وپسر خاله ها پیشمون بودن و اومدن خونه ما و حسابی به شما خوش گذشت و حسابی ذوق کردی و با پسرخاله ها بازی کردی واقعا الان میفهمم که بودنت در کنار ما چقدر نعمت بزرگیه عاشقتیم مامانی ...
نویسنده :
مامانی
23:05
بخواب عزیزم میخواهم عاشقانه خوابیدنت رو تماشا کنم ...
لالا گل ستاره یه قصه دارم برات دوباره لالا گل بابونه مامان واسه توامشب میخونه لالا ای گل شبنم از لولو یه وقت نترسی نازم لالا ای گل شبو من کنارتم نگی مامان کو من کنارتم نگی مامان کو لالا گل بنفشه بخند تا دنیا واسم قشنگ شه لالا گل نیلوفر اگه نباشی دل میشه پرپر لالا ای گل نیلو نمیزارمت هیچ روزی تنها لالا ای گل پونه مامان همیشه مامان پیشت میمونه لالا ای گل مرداب من میبوسمت تو آروم بخواب ...
نویسنده :
مامانی
23:57
پسر عمه بدنیا اومد:)
محمد صادق جون چند وقته منتظر پسر عمه جونش بدنیا بیاد و بالاخره دوشنبه 25 آذر ساعت 1 ظهر محمد کوچولو در بیمارستان رضوی مشهد بدنیا اومد قدمش مبارک ...
نویسنده :
مامانی
23:56