15 ماهگی
پسرم 15 ماهه شدی ماهها خیلی زود میگذره ها
این ماه به جز یک هفته که به شدت مریض بودی و مجبور شدیم سرم بزنیم بقیش خیلی خوب بود
این ماه سربازی باباجون تموم شد و 3 تاییمون خیلی خوشحالیم که باباجو ن ویشتر میبینیم
دقیقا شما 4 روزه بودی که بابا رفتن سربازی و 1 خرداد سربازیش تموم شد شما 15 ماهو و7 روزته
بریم تو اتاق محمد صادق ببینیم چه خبره ه ه ه
اما یکم از کارات بگم:
همچنان عاشق فوتبال بازی کردنی و با باباجون فوتبال بازی میکنی اگه بریم جایی با بچه ها میری فوتبال بازی میکنی و اصلا منو تحویل نمیگیری
وقتی مهمونی میریم اصلا قابل کنترل نیستی و مجبورم همش بغلت کنم و شما هم که گریه میکنی که چرا نمیزارم هر کاری دوست داری انجام بدی و کلا مهمونی کفتمون میشه عزیزم ولی خوب چه میشه کرد باید تحمل کنیم دیگه مامانی
هر چیزی که دور و برت باشه میخوای ببینی چیه روی میز هر چی باشه میکشی پایین چند تا لیوان تا حالا شکستی خدا خیلی رحم کرده رو سرت نیافتاده به همه چیز کار داری یعنی بعضی وقتا قیافه مامان اینجوری میشه بعد یه جیغ بنفش میکشم بعد بابا جون میاد و میگه محمد صادق بدو بریم
اصلا دوست ندارم دعوات کنم مامانی ولی بعضی وقتا مجبورم میکنی
2 ماهه تابتو خیلی تحویل نمیگیری در عوض اگه بریم پارک فقط تاب سوار میشی
باباجون واست 3 چرخه خریدن و حسابی دوسش داری واصلا نمی خوای ازش بیای پایین و هر وقت ببینیش با گریه و جیغ و داد جدا میشی
ماشیناتو خیلی دوست داریو همش راهشون میبری و از خودت صدا در میاری هوممممممممم مممممم
اسم مربی های مهدتو میگی
وجیهه جون اکرم جون
تو مهد که همه عاشقتن و حسابی باهات بازی میکنن انقد ناقلایی و ادا در میاری از خودت
ظهرا که میام دنبالت دوست داری تو حیاط با وسایل بازی کنی منم که خسته ام وعجله دارم نمیزارم بعد کتک کاری شروع میشه و مامان و حسابی میزنی
یه چیزی که پید میکنی میزاری کنار میز بعد میری روش میگی بالا بالا
رو بالشتا راه میری میگی بالاااااااااااااااااااا تازگی ها هم که هر کی خوابیده باشی میپری رو سر وکلش غش غش میخندی مخصوصا باباجون از دست شما آسایش نداره
وقتی از خواب بیدار میشی میبینی ما خوابیم حوصلت سر میره بالشت کوچیک خودتو برمیداری میگی 2 3 2 بعد میزنی تو سر ما ای خدااااااااااااااااا از دست تو بچه خوابم نداریم ما
اصلا رضایت نمیدی تو تخت پارکت بخوابی و فقط وسطه منو باباجون رو تخت ما میخوابی
شب که واسه شیر خوردن بیدار میشی با چشمای بسته میگی مامان جون مامان جون میگم بله؟
میگی اب بــــه آب به
صدای چند تا حیوون و یاد گرفتی هاپو هاپ هاپ خروس قوقولی قوقولی
ببعی به به گاو مع مع
البته اینا به خاطر اینه که چند تا از حیونای اسباب بازیتو در آوردم و باهات بازی میکنم
به کتاب قصه هنوز علاقه ای نشون نمیدی و پرتشون میکنی
آب بخوای خودت میری لیوانتو از در یخچال بر میداری و اگه آب توش داشته باشه میخوری
خلاصه کلی بزرگ شدی عزیزم
15 ماهگی رفتیم باهم بهداشت
قدت 83 وزنت 11.700
به خاطر مریضیت خیلی وزن کم کردی و خانوم بهداشت گفت ماه دیگه هم ببرمت که وزنتو چک کنه
پسر گلم تو اسفند دندون در آوردنت شروع شد و پشت سر هم 4 تا دندون بالا جلو در اومد و از آخرای فروردین هم دو تا دندون پایینت نیش داد الان 6 تا دندون داری عشقم بعدا عکساشو میزارم عزیزم