25ماهگی
ماشالله هر روز شیرین زبون تر میشی و پر جنب و جوش تر بعد از دو سالگی تغییراتت داره خیلی بیشتر میشه
کنترلت واقعا سخت شده و اصلا مامان و بابا از پست بر نمیان عزیزم
هر چی مامان اتاقتو مرتب میکنه اصلا فایده نداره چوند فقط چند ثانیه لازمه تا همه جا رو بهم میریزی
سریع صندلیتو میزاری زیرپات و میری در کمد اسباب بازیاتو باز میکنی و همه رو میریزی بیرون
اگه بریم خرید محاله یه چیزی بخوای و نخریم انقد جیغ و داد میکنی که تا موفق میشی و اونموقع چهره منو بابا دیدنیه
خیلی خوب صحبت میکنی تازگی با بابا جون متوجه شدیم تو مهد چندتا شعر یاد گرفتی که ما نمیدونستیم و وقتی تو حال خودتی میخونبشون
اهویی دارم خوشگله
لی لی حوضک
اتل متل توتوله
یه توپ دارم قلقلیه
تا صدای آهنگ بیاد سری پا میشی نانای میکنی و کلی رقص و حرکات موزون :-)
روزاهای آخر امسال روزای سختی بود واسه مامان خیلی درگیر کار اداره و خونه بودم ولی با این حال با کمک شما و بابا جون کارامونو انجام دادیم و خونه رو مرتب کردیم و خریدامونو انجام دادیم که برای عید اماده بشیم
وجود تو تمام دلخوشی لحظه لحظه زندگی ماست عزیز دلم