محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

فرشته کوچولوی مامان

برای نفس مامان

سلام کوچولوی مامان   مامان چند وقته مریضه و حالش خوب نبوده که بیاد و واست خاطرات و بنویسه عزیزم   مامانی هم سرما خورده بود هم دلش درد میکرد آخه سرکار خیلی پشت میزم  و نمیفهمم ساعتا چجوری میگذره وقتی پا میشم تازه میفهمم حالم خوب نیست   ولی تا دلت بخواد عزیز دلم این روزا بابایی حواسشون به ماست و همش مواظبمونه   از 25 مرداد که آخرین وقت دکترم بود مامانی که رفتیمو صدای قلب قشنگتو شنیدیم  خیلی گذشته بود و دلمون واستون یه ذره شده بود تا اینکه....   این دفعه با باباجون رفتیم دکتر چون خانوم دکتر دفعه پیش گفت حتما بابایشو هم بیارین و اینجوری شد که منو شما و بابای 3 تا رفتیم مطب خان...
17 شهريور 1391

صدای قلبت....

گل مامانی بالاخره رفتیم سونو ان تی و خدا رو شکر همه چی طبیعی بود     ولی چیزی از جنسیت نگفت ...   واسه همین خودم ازش پرسیدم جنسیتش معلوم نمیشه؟؟؟ گفت: احتمال ٧٠% پسره  هه هه هه   بازم گفت دقیق نیست باید دوباره برم   خلاصه مامانی جونم رفتیم دکتر ٢٥/٥/٩١ وخانم دکتر لطف کرد و صدای قلب قشنگ تو واسم گذاشت خیلی ضعیف بود ولی شنیدم خانم دکتر می گفت بعید نیست پسر باشه چون همش سر می خوره الهی مامان قربونت بره معلومه خیلی وروجکی ها ...
27 مرداد 1391

برای فرزند دلبندم

سلام عزیز مامان  از روزی که فهمیدم خدا شما رو به منو بابایی داده میخواستم واست یه وبلاگ بسازم تا خاطرات تو واست بنویسم... فرشته کوچولوی مامان الان ١١ هفته که شما تو دل منی   امیدوارم حالت خوبه خوبه خوب باشه   میخوام بدونی واسه منو و بابایی خیلی با ارزشی عزیزم ...
10 مرداد 1391

دوست دارم مامانی...

عشق مامان امروز برای اولین بار احساس کردم تو دل مامان تکون خوردی الهی من قربونت برم واقعا باید مامانو ببخشی که انقد اذیت میشی از صبح با مامان سر کاری خسته میشی راستی گل مامان هنوز ٣ ماه نشده منو و بابایی انقد ذوق داریم تقریبا بیشتر وسایلتو گرفتیم تختو کمدتم چند روز پیش آوردن همه میگن چقد حولین شما.... ولی خوب نمیدونن چقد واسه اومدنت لحظه شماری میکنیم ...
10 مرداد 1391