محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

فرشته کوچولوی مامان

11 ماهگی

  عزیزم  هر روز که میگذره  و تو بزرگ تر میشی  واقعا باورم نمیشه انقد زود گذشت و کم کم داره یک سالت میشه حسابی شیطون شدی و اصلا نمیشه کنترلت کرد همش تو خونه دور میزنی یا پشت مبلا میری یا تو شومینه یا میری انقد میزنی تو سر دستگاه دیجیتال که قطع میشه و تلویزیون قطع میشه بعد میشینی منو بابا رو نگاه میکنی و میخندی و میخوای ببینی دقیقا عکس العمل ما چیه از  اسباب بازیهات فقط توپاتو دوست داری و همش دنبالشون میری و پرتشون میکنی بعدم میگی  گــــــــــــــــل گـــــــــــل تازگی علاقه زیادی به بیسکوییت و شیرین گندمگ و پاپ کرن پیدا کردی البته تحت هر شرایطی که باشی ماست و به همه چیز ترجیح مید...
13 دی 1392

شب یلدا در کنار پسر دوست داشتنی

    مامان جون       امسال مجبور شدیم شب یلدا رو یه روز زودتر  بگیریم چون بابای اون شب نبود شب یلدا امسال مادر جون و بابایی و خاله مریم وپسر خاله ها پیشمون بودن و اومدن خونه ما و حسابی به شما خوش گذشت و حسابی ذوق کردی و با پسرخاله ها بازی کردی واقعا الان میفهمم که بودنت در کنار ما چقدر نعمت بزرگیه عاشقتیم مامانی                                   ...
30 آذر 1392

بخواب عزیزم میخواهم عاشقانه خوابیدنت رو تماشا کنم ...

        لالا گل ستاره   یه قصه دارم برات دوباره لالا گل بابونه مامان  واسه توامشب میخونه     لالا  ای گل شبنم از لولو یه وقت نترسی نازم لالا ای گل شبو من کنارتم نگی مامان کو   من کنارتم نگی مامان کو لالا گل  بنفشه بخند تا دنیا واسم قشنگ شه     لالا گل نیلوفر اگه نباشی دل میشه پرپر لالا ای گل نیلو نمیزارمت هیچ روزی تنها   لالا ای گل پونه مامان همیشه مامان پیشت میمونه لالا ای گل مرداب من میبوسمت تو آروم بخواب ...
27 آذر 1392

پسر عمه بدنیا اومد:)

    محمد صادق جون چند وقته منتظر پسر عمه جونش بدنیا بیاد   و بالاخره دوشنبه 25 آذر ساعت 1 ظهر  محمد کوچولو در بیمارستان رضوی مشهد بدنیا اومد     قدمش مبارک     ...
25 آذر 1392

پایان 9 ماهگی

پسر عزیزم پایان 9 ماهگیت و ورودت به ماه 10مبارک باشه چون این ماه مصادف شد با محرم نتونستیم واست جشن بگیریم عزیزم انشالله ماه آینده البته 24 ماه آبان ماهگرد شما بود و 23 تولد مامان این ماه هم رفتیم بهداشت و وزن شما 10 بود قد 76 و دور سر 44.5 وضعیتت خداروشکر خوب بود با اینکه انقد تو غذاخوردن لجبازی میکنی   ...
25 آبان 1392

مروارید های پسرم دراومدن

واییییییییییییییییییییی  مرواریدای پسرم تو 2 ماه و 27 روزگی در اومده     خدایا دیروز متوجه شدم پسر گلم 2  سفیدی رو لثه ها ش دیده میشه   الهی قربونش برم   مبارک باشه مامانی دندونای خوشگلت تو اولین فرصت عکسشو میزارم عشقم   الان هم لا لا کرده   ...
24 آبان 1392

مراسم شرخوارگان حسینی

محمد صادق در مراسم شیرخوارگان حسینی                           گل مامان ١ هفته ای بود تو فکر بودم با هم تو مراسم شیرخوارگان حسینی شرکت کنیم و این هفته با باباجون رفتیم لباس مخصوص این مراسمو هم گرفتیم براتون عزیزم صبح زود با باباجون بیدار شدیم و حاضرتون کردیم و راه افتادیم مراسم جامعه الحسین  ساعت ٨ صبح برگزار میشد ما ساعت ٦:٣٠ راه افتادیم  که زودتر برسیم  رفتیم اونجا و چون قرار بود خاله آتنا (دوست مامان) و پسرش محمد علی (نخودی) که ٣ ماهشه  رو اونجا ببینیم  واسشون جا گرفتیم و اونا هم اومدن م...
17 آبان 1392