ماهگرد 17
امروز 24 تیر ماه 1393 و من 17 ماهه شدم مثل هر روز صبح زود با مامانی بیدار شدم و رفتم مهد ولی امروز مامان زودتر اومدن دنبالم چون قرار بود باهم بریم بهداشت واسه کنترل 17 ماهگی اینجا مامان جون اومدن دنبالم ولی من میخواستم سرسره سوارشم و چون پسر خوبی بودم اجازه دادن چند تا سر بخورم بعد بریم و بالاخره رضایت دادم که بریم ... &nb...
16 ماه و 15 روز و دومین ماه رمضان
این دومین ماه رمضونی که شما پیش ما هستی عزیزم سال 92 شما 5 ماهه بودی و هنوز خونمون آماده نشده بود و مهمونه مادرجون و پدرجون بودیم سحری رو آروم میخوردیم تا شما بیدار نشی ...اگه بیدار میشدی دیگه نمی خوابیدی صبح ها پیش مادر جون می موندی و من میرفتم سر کار و خوشبختانه شما تا ظهر میخوابیدی و بهانه گیری نمیکردی و ظهر که مامان و بابا خسته میومدن خونه شما تازه دلت بازی میخواست و دقیقا متوجه میشدی ما خسته ایم و گریه کردن و بهانه گیری شروع میشد و ما مجبور میشدیم تو گرما ببریمت بیرون بگردونیمت تا بقیه اذیت نشن و استراحت کنن ... چقدر تو خیابونا دور میزدیم تا افطار بشه :)) بله و افطار که میشد د...
ماهگرد 16
ماهگیت مبارک / / وزن : 11.700 قد : 86 دور سر :48 16 ماهگردت مبارک پسرم این ماه 2 تا دندون دیگه درآوردی و حالا 8 تا دندون داری عزیزم اولین دندونهات 4 تا دندون بالا جلو بودن بعد دو تا دندون پایین جلو و این ماه دو تا دندون اسیاب بالا دو طرف &...
15 ماهگی
پسرم 15 ماهه شدی ماهها خیلی زود میگذره ها این ماه به جز یک هفته که به شدت مریض بودی و مجبور شدیم سرم بزنیم بقیش خیلی خوب بود این ماه سربازی باباجون تموم شد و 3 تاییمون خیلی خوشحالیم که باباجو ن ویشتر میبینیم دقیقا شما 4 روزه بودی که بابا رفتن سربازی و 1 خرداد سربازیش تموم شد شما 15 ماهو و7 روزته بریم تو اتاق محمد صادق ببینیم چه خبره ه ه ه ...
نویسنده :
مامانی
10:26
14ماهگی
26 فروردین رفتیم با دوست جونام و بچه ها شون پارک حسابی به محمدصادق خوش گذشت 23 فروردین ظهر از مهد اومدیم بعد از یه دوش و ناهار لالا کردی ...
نویسنده :
مامانی
11:56
روز مادر ...
و امسال دومین سالیست که مادر بودن را با تمام وجودم احساس میکنم و چه زیباست این حس زیبا و دوست داشتنی عزیز دلم پسر گلم خیلی شب ها وقتی میخوابی به تو نگاه میکنم و به لحظه بدنیا اومدنت فکر میکنم و به اینکه دنیامون با تو چقدر قشنگ شده هر روز که شاهد بزرگ تر شدنت هستم و میبینم با چه سرعتی روزها از پی هم میگذره و من انقد درگیر رسیدن به توام که به کل خودمو فراموش کردم واقعا مادر شدن با تمام لذتتش سخته ولی با وجود پسر نازی مثل تو همه این مشکلات چیزی نیست خوشحالم که مادر شدم وامیدوارم لایقش باشم عاشق مامان گفتناتم ها خوشگل من تازگی ها هم وقتی خیلی خسته...
نویسنده :
مامانی
0:31
بدون عنوان
اولین مسافرت پسرم در عید نوروز 1393
امسال نوروز 93 اولین مسافرت پسر گلم به دریا بود و خیلی خوش گذشت تا لب دریا میرفتیم می خواستی بزاریمت پایین تا هر کار دوست داری بکنی :)) ...